گیله مرد نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر ...
لحظاتی گذشت ...
وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاش میکنم لبخند تلخی زد.
گفتم " گیله مرد " توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر ؟!
کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن ... چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند
گفتم خب ...
گفت : سیصد و شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود ؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت هم کرده باشم .
دونه ای که نخواد رشد کنه؛ هرچقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ...
کتاب گیله مرد / نویسنده : بزرگ علوی
با آرزوی سالی پر از خیر و برکت , شادمانی , سلامتی و پیشرفت
برای تمامی شما عزیزان ...
سال نو مبارک
باشگاه کتابخوانی کودک...برچسب : نویسنده : kalantari-yazdpl بازدید : 155